غزل رستمی غزل رستمی ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

تک ★ آسمون

پاداش نیکی

    یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود   روزی روزگاری در زمان های قدیم ،در یک شب سرد زمستان،خانواده ای در خانه ی کوچک و گرمشان، در کنار بخاری نشسته بودند و شام می خوردند.پدر و مادری با دو پسرشان در این خانه  زندگی می کردند.همه ی آنها روزها کار می کردند و شب ها دور هم جمع می شدند و شام می خوردند و از هر دری سخن می گفتند. در آن شب نیز پس از خوردن شام دور میز نشستند و شروع  به گفتگو کردند.پدر از دوران جوانیش برای آنها حکایت های جالبی تعریف می کرد و پسرها با چهره های خندان به چهره ی او نگاه می کردند و به سخنانش گوش می دادند.مادر هم با کاموا و میل های بافتنی تن...
14 اسفند 1389

اسم پسر ایرانی

    داتَه : دادگری، قانون دادار : دادگر، عادل دادبان : نگهبان قانون دادبه : قانون خوب دادبه : قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده دادپویه : از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان دادجو : جوینده عدل و داد دادخواه : خواستار عدل و داد دادرس : دادرسنده دادفر : از نام های برگزیده دادمهر : از نام های برگزیده دادنام : از نام های برگزیده دادوَر : دادگر، عادل دارا : دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی داراب : نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی داریوش : نام سومین شاهنشاه هخامنشی داژو : سوخته، داغ دانا : هوشیار، آگاه داور : نام موبدی است دَریز : نام داماد داریوش بزرگ دَسَم : فرمانده ده تن سرباز دلاور ...
14 اسفند 1389

اسم دختر ایرانی

    اسم دختر ایرانی با حرف ف :   فایدیم : گل نیلوفر، نام همسر داریوش، دختر هوتن فراتاگون : نام دختر آرتان، برادر داریوش بزرگ فرانک : نام مادر شاه فریدون فرخ ناز : از نام های برگزیده فرخنده : مبارک، پرارج فردخت : از نام های برگزیده فرزان : از نام های برگزیده فرزانه : گرامی، ارجمند فرسیما : از نام های برگزیده فرشته : از نام های برگزیده فرگون : مانند روشنایی فرمهر : از نام های برگزیده فرناز : از نام های برگزیده فرنگیس : نام دختر افراسیاب، زن سیاوش، مادر شاه کیخسرو کیانی فرنوش : از نام های برگزیده فرنی : بسیار ، افزون و فروزان فروردین : نخستین ماه هر سال  فروزان : نورانی، شعله ور فروزش : رو...
14 اسفند 1389

سلام غزل جون

 غزل جون دخترم این روز ها اصلا خوب غذا نمی خوری؟                               ...
14 اسفند 1389

مناسب ترين غذاها براي تغذيه تکميلي چيست ؟

  غذايي که براي کودک به عنوان غذاي کمکي انتخاب مي شود بايد خصوصيات زير را دارا باشد :  نرم وسهل الهضم باشد .  مواد اوليه آن در دسترس باشد .   قيمت آن ارزان ومناسب عادات غذايي خانواده باشد                    مقوي ومغذي باشد -  تازه، پاکيزه وبهداشتي باشد -  کاملا" پخته وبعد از خنک شدن مصرف شود . - اصولي که در تغذيه تکميلي بايد رعايت شود  - مواد غذايي بايد از نظر مقدار ونوع بتدريج به غذاي شير خوار اضافه شود .    - ابتدا از يک نوع غ...
14 اسفند 1389

لالایی

  تقديم به مادران مهربان و كوچولوهايي كه با نواي گرم لالايي مادران مهربانشان به خواب مي روند .   *لالالالا    گل نازم * تويي سرو سرافرازم * تويي سرو و تويي كاجم * تويي افسر، تويي تاجم   * لالالالا گل نرگس * نباشم دور، ِز‌‌ تو هرگز * هميشه در برم باشي * چو تاجي بر سرم باشي   *لالالالا گل مريم * چه گويم از غم و دردم *غم من در دلم پنهان * بيا اينجا بشو مهمان   * لالالالا گل مينا * بخواب آروم ،گل بابا * بابا رفته ، سفر كرده * الهي زودي برگرده ...
14 اسفند 1389

چرا کودکان گریه می کنند؟

اگر کودک نوزاد شما دایم گریه کند و نتوانید او را ساکت کنید ، در این صورت صبر ایوب لازم دارید. بسیاری از نوزادان، چند هفته نخست زندگیشان را با گریه به سر می آورند. به عنوان مثال، بیشترین زمان گریه نوزاد سه هفته ای ، روزانه حدود دو ساعت و بیست دقیقه است که تقریباً 30 درصد زمان بیداری وی است. گریه ای به این حد، سبب آزردگی خاطر پدران و مادران جوانی می گردد که اغلب رویارویی هر روزه از بام تا شامشان با چنین رخدادی، آنان را پریشان خاطر می سازد. طفل، بیشتر در واپسین ساعات بعد از ظهر و صبح زود گریه سر می دهد. نوزادان 12 هفته ای این آمادگی را دارند که همچون زمانی که یک هفته از تولدشان می گذرد، فقط یک ساعت بگریند و کار را بر والدین آسان تر ک...
14 اسفند 1389

مرد جوان و بلبل

 روزی مرد جوانی به باغ باصفایی رفت.فصل بهار بود و گل ها در باغ شکوفا  شده بودند.همه جا از عطر گل ها پرشده بود.بلبلان نغمه خوان در باغ آواز می خواندند و از شاخه ای به  شاخه ی دیگر می پریدند.یکی از بلبلان روی درختی نزدیک مرد جوان  درحال نغمه خوانی بود. آن  قدر با احساس می خواند که متوجه  نشد مرد جوان دستش را به  سوی او دراز کرده و دارد او را می گیرد.  مردجوان بلبل را در میان دستانش گرفت و با خودش گفت:« چه بلبل قشنگی! باید خوشمزه باشد. او را می کشم و کباب می کنم و می خورم.» بلبل کوچک که در میان دستهای مردجوان می لرزید، ناگهان شروع  به حرف زدن کرد و گفت:« ای جوان ِ جوانمرد!مر...
14 اسفند 1389